What happened to peace? #WhatHappenedToPeace Break Boundaries #BreakBoundaries
Looking Back: Aircraft Engineering Research Conference at Langley's Full Scale Tunnel, 1934 via NASA http://ift.tt/2sQ4IDO
عزيزي گفت:
"زبان سرچشمه ی سوء تفاهمات است ...
مگر شنونده و گوینده هر دو اهل باشند.
اهلی باشند.
اهل یک بیت باشند."
مولوي در غزلي از ديوان شمس گفته است: دلا گر مرا تو ببینی ندانی به جان آتشینم به رخ زعفرانی دل از دل بکندم که تا دل تو باشی ز جان هم بریدم که جان را تو جانی ز خون بر رخ من بدیدی نشانها کنون رفت کارم گذشت از نشانی تو شاه عظیمی که در دل مقیمی تو آب حیاتی که در تن روانی تو آن نازنینی که در غیب بینی نگفتند هرگز تو را لن ترانی چه می نوش کردی چه روپوش کردی تو روپوش میکن که پنهان نمانی چه جنت چه دوزخ توی شاه برزخ برانی برانی بخوانی بخوانی تو آن پهلوانی که چون اسب رانی ز مشرق به مغرب به یک دم رسانی تو آن صدر و بدری که در بر و بحری هم الیاس و خضری و هم جان جانی کسی بیتو زنده زهی تلخ مردن چو پیش تو میرد زهی زندگانی ایا همنشینا جز این چشم بینا دو صد چشم دیگر تو داری نهانی اگر مرد دینی بسی نقش بینی مکن سجده آن را که تو جان آنی گره را تو بگشا ایا شمس تبریز گره از گمانست و تو صد عیانی #مولوي #Mowlavi (at امام زاده قاسم) https://www.instagram.com/p/B2zxfozFZsZ/?igshid=gr8bnomerqs1
گويند كه سنگ لعل شود در مقام صبر آري شود وليكن به خون جگر شود خواهم شدن به ميكده گريان و دادخواه كز دست غم خلاص من آنجا مگر شود از هر كرانه تير دعا كرده ام روان باشد كران ميانه يكي كارگر شود ترسم كه اشك، حافظ (at چالوس) https://www.instagram.com/p/B2kxsSxlZ_E/?igshid=1gfdx8yzyx1f6
از فرش تا عرش را سير كردم، از شرق تا غرب را طي كردم. همچون بذري مستعد، از عمق خاك بيرون جستم. خرسند از رويت نور، رقص كنان سماع كردم و همچون گلي، روي به آفتاب بودم. سماع كردم و رقصيدم، ولي غافل از اين كه اين جا، نه مسير! كه نقطه ي شروع است، سياهي و ظلمات سراسر شهر وجودي ام را ديدم كه حتي در تمام اين سفر ها هم همراهم بوده ولي مستتر، چونان كه نابينا باشم چونان كه ستار باشد چونان كه شافي باشد. ظلماتي كه همچون چشمه هاي پراكنده، آب ظلمت را براي نوشندگانش هديه مي داده است. افسوس كه تمام ساكنين اين شهر و پيرامونش را مسموم كردم. خواهم كوشيدن، با تمام توان در مقابل حمله هاي كرّار لشگر ظلمات ايستادم و همچون دُن كيشوت، به اصلاح برخواستم. خبر كوتاه بود؛ من در مقابل اين ظلمات مُردم. خواهم كوشيدن، تا فرصت مشاهده داده شده، توبه خواهم كرد و خواهم بازگشتن. توبه را پشيماني مخوان! توبه بازگشتن است و جبران است و شروع دوباره. پروردگارم را سه پاس كه اميدواري را از جنس نور و ظلمت خلق نكرد! نور و ظلمت به طيف و مرز هاي خاكستري، انحنا مي يابند [كشيده مي شوند]. اما اميدواري، به صورت صفر يا يك است، هر چند هاله هايي از حماقت و ناداني را به همراه داشته باشد. من اميدوارم، آنچنان كه اميدواران عالم، اميدوارند. من دوباره خواهم جستن و اين بار نه به ذوق نور كه به رويت خورشيد خواهم كوشيد. https://www.instagram.com/p/B205x5XFL-M/?igshid=13vml341bqj1c
مولوی در دیوان شمس گفته است: این بار من یکبارگی در عاشقی پیچیدهام این بار من یک بارگی از عافیت ببریدهام دل را ز خود برکندهام با چیز دیگر زندهام عقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیدهام ای مردمان ای مردمان از من نیاید مردمی دیوانه هم نندیشد آن کاندر دل اندیشیدهام دیوانه کوکب ریخته از شور من بگریخته من با اجل آمیخته در نیستی پریدهام امروز عقل من ز من یک بارگی بیزار شد خواهد که ترساند مرا پنداشت من نادیدهام من خود کجا ترسم از او شکلی بکردم بهر او من گیج کی باشم ولی قاصد چنین گیجیدهام #مولوی #محسن_چاوشی #Mevlevi #Mewlavi #Rumi (at Tehran, Iran) https://www.instagram.com/p/B3IAOLpFFrf/?igshid=1diz76n5lr5q6
#MultCloud #MultiCloud #MultipleCloud #SyncCloud #CloudSync